عشق مامانعشق مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

ارزوی مامان

عیدت مبااااااااااااررررررررررکککککککککککککککککک عشقم

وای خدایا شکر پارسال اینموقع توی ترس از دست دادنت بودم و امسال دارمت خدا را شکررررررررررر عزیزز دلم عیدت مبارک بعدا میام و عکس هفت سین و عکسای خودت را میذارم دوستای خوب و همیشگی وبلاگیم عید شما هم مبارک باشه انشالله سالی پر از خیر و برکت داشته باشید
1 فروردين 1394

اخرین پست 93

پسر نازنینم ممنونم که هستی و با بودنت ارامش را به زندگی ما اوردی ممنونم ازت نازنینم که هر لحظه برامون شیرین تر میشی و هر روز بیشتر از قبل عاشقت میشیم ....  دوستت داریم ای بهترینم.... خدای خوبم هزاران سپاس برای داشتنش و بودنش خدایم تو را شکر اینم از تقویم سال 94 شما : انشالله که صد و بیست سال به خوبی و خوشی زندگی کنی نفسم ...
28 اسفند 1393

پسر گلم شش ماهه شد هورا

سلاممممممم عسلم چقدر این روزها داره تند میگذره اصلا متوجه روز و شب نیستم متوجه زمان نیستم اصلا وقت نمیکنم بیام نت از بس با شما مشغولم حتی یک ساعت وقت ازاد ندارم الانم شما بغلم خوابیدی و دارم اینا را برات مینویسم خدا را شکر میکنم که بزرگترین نعمت زندگیم یعنی شما را به من داده و تو را دارم خدای خوبم هزار بار سپاس پسرم تازگیا خیلی بهونه گیری میکنی و همه میگند مال دندوناته خدا کنه زودی جوونه بزنه و راحت بشی عزیزم چند روزی هست غذای کمکی را برات شروع کردمم و خدا را شکر دوست داری اما عزیزم امان از این واکسن شش ماهگی که چقدر سخت بود واااااای خیلی تب داشتی و داغ بودی....... ولی الان خدا را شکر خیلی بهتری انشالله  دیگه هیچوقت مریض نشی...
19 اسفند 1393

پنج ماهگیت مبارک عزیزدل مامان

سلام عروسک نازنینم چقدر زیباست بودنت و داشتنت مثل فرشته های الهی توی زندگی من امدی و داری همه چیز را عوض میکنی بجای روزهای تنهایی لحظه های بودنت را دارم بجای بغض های بی تو بودن خنده های نازت را دارم قربون صدات بشم که داد میزنی با صدای بلند برامون میخندی حسابی غلت میزنی همه اش می خوای باهات بازی کنیم و اقا و اقو کنی برامون بعضی وقتها درد دل میکنی و کلی برامون حرف میزنی ولی ما نمیفهمیم چی میگی عشقم این روزها شدی تمام هستی و زندگی من و بابایی بریم سر وقت عکسهات عشقم ببین چقدر نانازی میخوابی وقتی میخوابی مثل فرشته ها میشی و دلت میخواد بیایی توی بغلم بخوابی منم که از خدا خواسته تو را بغل میکنم و تا صبح با هم میخوابیم و شما یکی دوبار ...
19 بهمن 1393

مسابقه عکس نی نی سایت

سلام خاله های گل میشه به علیرضای نازنینم که بازم توی مسابقه شرکت کرده رای بدید؟ اگه زحمتی نیست لطفا برید این لینک و رای دهید را بزنید مرسی خاله جونیا بوس برای همتون http://photo.ninisite.com/Showphoto.aspx?vid=2015011122090505397 ...
5 بهمن 1393

پسر گلم چهار ماهه شد

سلام نبض زندگی من سلام جان من سلام هستی من سلام عشق کوچولوی من پسر زیبای من 120 روزه شد انشالله که 120 ساله بشی مامانی من پسر خوشکلم که هر روز داری از روز قبلت شیرین تر میشی هر روز کارهای جدید یاد میگیری هرروز داری بزرگتر میشی و من مست بودن تو ؛ توی این ماه اتفاقای تلخ و شیرین زیادی افتاد که خلاصه اش را برات میگم عزیز دلم قشنگ ترین اتفاق این ماه برنده شدن شما توی اولین مسابقه زندگیت بود همون مسابقه عکس نی نی سایت که شما شرکت کرده بودی بهت تبریک میگم نفسم  اینم عکس مسابقه: پسرم بیدار شدی بقیه عکساتو سریع میذارم با توضیح مختصر عشقم فدای ژست گرفتنت بشم مامانی   عاشق بازی کردنی ...
19 دی 1393

یلدات مبارک نفسم

سلام عزیز دلمممممممممم پسر خوشکل من امسال شب یلدا برای من با بودن تو قشنگتر از همیشه بود خیلی دوست داشتم برات جشن میگرفتم ولی متاسفانه به خاطر رحلت پیغمبر عزیزمون نشد انشالله سالهای بعد من و شما و بابایی یه جشن کوچولوی سه نفره داشتیم و برات فال حافظ گرفتیم که خیلی خوب بود انشالله فالت درست باشه و همیشه شاد باشی پسر نازم چند تا عکس از شب یلدامون برات میذارم تا یادگاری برات بمونه   اخر شب هم کلی برامون خندیدی و دلبری کردی عزیز دلمممممم ...
30 آذر 1393

دومین گردش پسری

سلام عزیز دلم .... روز اربعین برای دومین بار رفتیم گردش اینبار گردشمون زیارتی سیاحتی بود و رفتیم امامزاده اقا علی عباس که میشند برادر امام رضا ... ولی چون خیلی شلوغ بود نماز خوندیم و رفتیم پارک ولی دیروز اصلا بهم خوش نگذشت چون تو خیلی خیلی پسر بدی بودی و همه اش گریه کردی منم از بس حواسم به تو بود نشد ازت عکس بگیررم ولی در کل روز خوبی بود و شد یه خاطره در ضمن پسرم بابایی شما را تحریم کرد و گفت تا علیرضا بزرگ نشه دیگه نمیبرمش بیرون چون نمیخواد پسرش اذیت بشه ...
23 آذر 1393

سه ماهگیت مبارم عزیزم

سلام پسر سه ماهه من ... ماه تابانم ... امید زندگیم ... نود روزه که شدی همه زندگیم ... شدی ارام جانم ..... عزیز دلم این  روزها خیلی دارند برام تند میگذرند اصلا متوجه شب و روزم نمیشم تمام وقتم شده تو... تو شدی تمام وقتم سه ماهگیت مبارک پسر گلم شما تا حالا خیلی خیلی پیشرفت داشتید کارهایی که انجام میدی را مینویسم تا بدونی چقدر پسر باهوش و گلی هستی.... شما کلمات اقا اوقو اقون اخه اخی خخخخخ ک کو و خیلی توی این مایه ها را میگی بدون کمک روی مبل میشینی ولی روی زمین هنوز یکم سختته.... چند روزی میشه غلت زدن را یاد گرفتی و صبح که میرم اب را برات داغ کنم می بینم غلت کامل زدی و داری دست و پا میزنی سینه خیز بری ... هر وقت یه چیزی بخوای و نباش...
19 آذر 1393

اولین گردش پسری

سلام پسر نازنینم خوبی خوشگلم؟ دیروز یعنی 14 اذر شما برای اولین بار توی زندگیت رفتی پارک ... خیلی بهمون خوش گذشت... اخه مامانی توی بارداری به خاطر شما همه اش استراحت بود بعدش هم میترسیدیم شما سرما بخوری ولی دیروز هوا خوب بود و رفتیم کنار زاینده رود... اول تا اخرش هم شما خواب بودی ....اینم عکسات خوشکل مامان: از ترس اینکه شما سرما نخوری کلی پوشونده بودمت ببین همه اش خواب بودی بازم لالا بودی اینجا هم داریم بر می گردیم و شما بازم خواب بودی انشالله همیشه به شادی و گردش باشی عزیزدلم ...
15 آذر 1393