عشق مامانعشق مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

ارزوی مامان

چرا.....

1392/12/20 9:37
نویسنده : مامانی
217 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوبم هرچی منتظر یه اتفاق خوب موندم تا بیام بنویسم اما خبری نشد.... دو روز پیش رفتم پیش دکترم برام سونو ان تی و آزمایش غربالگری نوشت و گفت اخر هفته دیگه برم.

اما دیشب یه اتفاق بد افتاد که از انموقع ارامشم بهم ریخته .... نمی دونم حال نی نی خوبه یانه؟ دیشب یه ترشح خونی داشتمگریه سریع شیاف زدم ولی نمی دونم هنوز نی نی هست یا نه؟ تو رو خدا هر کس این مطلب را خوند برام دعا کنه شب عیدی دلم شاد بشه و بچم سالم باشهگریه تو را خدا دعام کنید که بدجور محتاج دعام... چرا باید تمام مدت بارداریم زجر و استرس بکشم؟ آخه چرا؟؟؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

پرتو
20 اسفند 92 13:26
عزیز دلم اینقدر استرس نده به خودت باور کن میدونم چی میگی و حست چیه بهت حق میدم ولی اینجوری که حال خودت و فرشتت و بدتر میکنی انشاالله که چیزی نیست تا میتونی ذکر بگو و ایه الکرسی بخون و توکل به خدا کن منم برات دعا میکنم عزیزم سعی کن بیشتر استراحت کنی دوستم
مامانی
پاسخ
ممنوونم عزیزم حتما همین کار را میکنم لطفا باز هم برام دعا کن
ایدا
21 اسفند 92 18:01
اگر همسر من بود الان به شوخی می گفت الکی که بهشت رو نمی اندازند زیر پای مادر ها!! بالاخره باید خودشونو ثابت کنند و اینگونه می شود که هر چه استرس و بد بختی و درد هست مال زنها می شود!!! نمی گم نگران نباش چون می دونم نمی تونی!! منم جای شما بودم حتما نمی تونستم. فقط این رو در نظر داشته باش که چه بخواهی چه نخواهی شاید این موضوع تنها موضوعی باشه که هیچیش دست تو نیست. و هیچ کاری نمی تونی بکنی . اونی که اون بالاست تصمیم میگیره که فرزندت بدنیا بیاد و یا نیاد.... واقعا می گم مامانی جونم. این موضوع رو با همه وجودت بسپر به دست کسی که کاری از دستتش بر می آید. خدا معمار اعظمه و معماری فرزندان ما دست اونه و فقط اونه که می تونه بخواد که باشی یا نباشی. و مطمئنم که اینقدر مهربونه که وقتی بعد از این همه بالا و پایین بالاخره داده خودش هم حفظش می کنه. تنها کاری که میشه کرد اینه که دستانمون رو بالا ببریم و برای بودنش دعا کنیم. خیلی منطقی بود نه؟!! می دونم که الان واقعا هیچی آرومت نمی کنه. خودم هم این دورهها رو طی کردم و همه این حرف ها رو به خودم صد بار زدم!! متاسفانه واقعیت هست . ایشالله هیچی نیست گلم. الان استرس از همه چی بد تره برات یکم آروم باش. قرآن بخون،کتاب بخون با همسری برد کمی هوای تازه بخور!! ایشاالله که مثل همه اینایی که گذشت و صدای قلب قشنگش رو شنیدی. از این بعد هم می گذره و عزیز دلت رو در اغوش می گیری و همه این چیز ها رو فراموش می کنی
مامانی
پاسخ
ایداجان حرفات مثل همیشه ارامش بخش بود و بهم امید داد که بتوونم باور کنم هرچه دلم خواست نه آن میشود... هر چه خدا خواست همان میشود ... و واقعا هم همینطوره.... من بجز صبر و دعا و توکل کار دیگه ای ازم بر نمیاد.... و مثل همیشه نیاز دارم به دعای دوستان خوبم
مامان الناز
24 اسفند 92 16:00
ايشالاه كه هيچ اتفاقي نمي افته و جاي ني ني امن امنه اميين خدا بزرگه خودش داده خودشم واست نگهش ميداره بهار ثانیه ثانیه می اید… و اینجا کسی هست که به اندازه شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب دارد… ببخشيد ميدونم سال تحويل با سرعت كم نت گوشيم نميتونم بهت تبريك بگم زودتر اومدم بگم عيدت مبارك دوست خوبم
مامانی
پاسخ
ممنونم دوست خووووبم... منم سال نو را به شما تبریک میگم و امیدوارم سالی پر از خوبی ها برات باشه
nasim
24 اسفند 92 23:23
مهتاب جونم یعنی چی که نی نی نیست نی نی هست و جاش محکمه اگه میخواست بیفته خونریزیت قهوه ای رنگ و مداوم میشد نگران نباش خوب استراحت کن.و برای سلامتی نی تی ات قران ختم کن هم ارامش میده هم سلامتی اش تضمینیه
مامانی
پاسخ
میبینی نسیم جون فکر کنم رسما دارم خل میشم از فکر و خیال .... در هر صورت همه چیز را میسپارم به خدا توکل بر خدا .... ختم قران دارم گلم هر شب میخونم بازم برام دعا کن دوستم