عشق مامانعشق مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

ارزوی مامان

گذر ایام

1392/11/14 17:56
نویسنده : مامانی
213 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم چرا اینقدر این روزها دیر میگذره.... کاش زودتر میشد دو هفته دیگه.... دلم یه نی نی ناز و تپلی میخواد که بغلش کنم ... نوازشش کنم.... بوسش کنم و مال خود خودم باشه... بچه ای که بدونم همیشه برای منه... بچه ای که قرار نیست دو دقیقه دیگه مامانش بیاد ازم بگیردش.... چقدر این روزا اروم میره.... نمیدونم حالم خوبه یا بد؟ نمیدونم چی شدم..... نه سر کار میرم نه بیرون صبح تا شب تو خونه نشستم تک و تنها.... فقط استراحت ...فقط خواب.... یعنی نتیجه ای هم داره این همه تحمل سختی؟ دیروز زنگ زدم حرم امام رضا تا تونستم داد زدم و گریه کردم .... کاش خود امام رضا جوابمو بده .... بهش گفتم آقا خودتون این هدیه را دادید .... خودتونم از خدا بخواهید برام نگهش داره...... دلم داره میترکه .... دلم یه اغوش میخواد برای گریه .... دلم بچگیمو میخواد که چه بی دغدغه بودم.... چه سرخوش و شاد بودم.... دلم مامانمو میخواد.....بیچاره مامانم فقط حرص منو میخوره کاری ازش بر نمیاد چون شوهرم گفته به هیچکس حتی مامانت نگو .... وای که چقدر تنهام کاش یه اغوشی داشتم برای ترکیدن بغض شبانه ام....... خدایا من فقط ازت یه بچه خواستم که مال من باشه .....خدایا خواهش میکنم هدیه اتو ازم پس نگیرگریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

صفورا
14 بهمن 92 18:57
سلام درکت میکنم چقدر انتظارات سخته ولی یه روز تموم میشه و ... من گاهی اوفات دلم واسه اون روزا که حامله بودم تنگ میشه عریزم از این روزا استفاده کن
مامانی
پاسخ
ممنونم دوست خووووبم امیدوارم که انتظار تموم بشه و زود از این سر در گمی در بیام انشالله خدا نینیتو برات حفظ کنه
تندرست
14 بهمن 92 22:10
سلام مهتاب جون خیلی خوشحال شدم وقتی فهمیدم بارداری عزیزم امیدوارشدم حالا خیالت راحت باشه بسپار به خدا اگه صلاحت باشه برات نگه میداره با حرص خوردن چیزی درست نمیشه خیلی زود رفتی سپنو معلومه تو پنج هفتگی چیزی پیدا نیست به خودت برس یه کم تپل شه تو سونوی بعدی خودشونشون بده شیطون!!!;-)برات دعا میکنم
مامانی
پاسخ
سلام گلمممم ممنون که سر زدی انشالله به زودی خبر باردار شدنتو بهم بدی منم خیلی دلم میخواد امیدوار باشم ولی وقتی یه بار یه تجربه تلخ داشته باشی همه اش توی ترس و نگرانی هستی
تندرست
15 بهمن 92 15:17
مهتاب جون یادت رفته منو منم مثل تو قرار بود مامان بهار 93 باشم اما نشد حالا که فهمیدم بارداری خیلی امیدوار و خوشحال شدم من هنوز اقدام نکردم تازه یه سری ازمایش دادم ببینم چی میشه
مامانی
پاسخ
عزیزم مگه میشه من تو را یادم رفته باشه همیشه به فکرتم ممنون که همیشه به من سر میزنی انشالله زودی یه نی نی سالم بیاد توی دلت
مامان الناز
15 بهمن 92 21:31
سلام مهتاب عزيزم توكلت به خدا باشه و ايشالاه امام رضا جواب اين همه سختي كه كشيدي و ميده اينقدرم به چيزاي بد فكر نكن از روزايي كه پيش رو داري لذت ببر به خودت برس چون مثل برق و باد ميگذره عاشقتم دوستت دارم
مامانی
پاسخ
ممنونم مامانی مهربووووون انشالله همینطوره منم خیلی دوستت دارم و عاشقتممم دوست خوبم
پرتو
16 بهمن 92 17:09
انتظار خیلی سخته عزیزم میدونم چی داره بهت میگذره مدام چیزای منفی میاد و عصبی و نگرانت میکنه ولی گلم این جوری که داغون میشی اینقدر بی تابی نکن انشاالله که فرشتت برات میمونه خدا بزرگه سعی کن از لحاظ روحی هم استراحت کنی این خیلی واجبتره . خدا جونم تو ارحم الراحمینی دل دوستم و شاد کن و فرشتش و در پناه خودت براشون حفظ کن آمین
مامانی
پاسخ
ممنونم عزیزدلمممم واقعا داره سخت میگذره ولی وقتی نگاه میکنم این هفته رفت و فقط یه هفته دیگه مونده برام دعا کن دوستممممم انشالله خدا به زودی زود دلتو شاد کنه و یه نی نی خوب و سالم و صالح بذاره توی دلت
ایدا
19 بهمن 92 9:24
خیلی سخته منتظر بودن. وقتی نیست و منتظرش هستی فقط منتظری ولی وقتی طعمش رو می چشی و بعد مجبوری التماس کنی که بمونه انتظار کشیدنش درد داره از خدا می خوام بهت صبر بده که این چند روز رو هم باآرامش سر کنی و اون قلب کوچولوی خوشگلش رو ببینی که دوای دردت همونه گلم!! آرزوی می کنم خدا آنچه رو که میخوایی به خیر و صلاحت قرار بده
مامانی
پاسخ
همه این حرفاتو با بند بند وجودم احساس میکنم عزیزم.... حس میکنم منتظرش باشی خیلی قشنگتره تا اینکه بیاد و هر لحظه منتظر رفتنش باشی...
منتظر لطف خدا
19 بهمن 92 13:59
سلام عزیزم ... انشالله می مونه برات .. انشالله یه بچه ی سالم و صالح میشه برات . دلتو با یاد خدا آروم کن ... توکل کن به خودش و راضی باش به رضای اون .. میدونم خیلی سخته . اما آدم فقط اینجوری می تونه خودشو آروم کنه
مامانی
پاسخ
ممنونم عزیزم انشالله که به زودی زود خدا به خودتم یه نی نی سالم و ناز و صالح بده