عشق مامانعشق مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

ارزوی مامان

دلتنگی هایم

1392/7/9 18:05
نویسنده : مامانی
152 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نی نی

نمیدونم چی شد که بازم دلم خواست با تو حرف بزنم

نی نی دیشب یه خوابی دیدم میخوام واست تعریف کنم

خواب دیدم توی بغلم بودی گاهی نگاهت میکردم و گاهی بهت شیر میدادم شاد بودم اقلا توی خوابم شاد بودم نگاهت کردم صورتت مثل ماه بود زیبا و آرام خواب بودی

ولی یه دفعه دیدم صورتت پر شده از زخم و خراش دنیا روی سرم خراب شد توی خواب داد زدم و کمک خواستم وقتی دوباره نگاهت کردم دیدم بازم صورتت زخم بود ولی اینبار زخماش کمتر و بود انگار داشت خوب میشد.....

نی نی نازم یعنی من تو رو زخمی کردم؟؟؟؟؟؟؟؟ الهی مادرت برات بمیره و تو رو زخمی نبینه......

بازم اشکام شروع به ریختن کرد ..... یعنی من تو رو کشتم؟؟؟؟؟؟ یعنی من چون نگرانت بودم تو از پیشم رفتی؟؟؟؟ دوستام توی نی نی سایت و عمت و همه میگند از بس نگران بودی اینجوری شد.... ولی عزیزم من فقط عاشقت بودم ....... من فقط دوست داشتم...... من فقط تو رو میخوام از خدا بخواه زود منو بکشه و بیاره پیش تو دیگه طاقت دوریتو ندارم...... ببخش عزیزم اشکام اجازه نمیده بیشتر از این برات بنویسم ..... من فقط عاشقت بودم..... گناه من دوست داشتن دیوونه وار تو بود...... حیف شد..... تو رفتی ولی من موندم و یه بغض همیشگی واسه قلبم که هیچوقت خوب نمیشه...........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هما
10 مهر 92 13:32
خانمي نگراني عضو جدانشدني مادرهاس تو فقط مادرانه بودي.كي گفته تو باعثش بودي.......عزيزم خدا تا نخواد برگي از درخت نمي افته خدا خواست ني ني هامونو ببره پيش خودش ما چكاره ايم..........

درسته هما جون ولی اطرافیانم و حتی دوستای نی نی سایتی بهم میگند استرس من باعث این اتفاق شده هیچکس نمیدونه توی قلب من چی میگذره